bye:|

سلااااااام.... خوبیـــــن؟!


میسی از همتون که به یادم بودین.... فداتـــــــــون....:*

نمیدونم تو عید باز چه مرگم شده بود حس نتــــ نداشتم!! ینی کلا فقط میرفتم مهمونی... :) در کل تو عید فک کنم 5 بار خونه خودمون غذا خوردم!

نبودین ببینین داشتم میمردم... همین ماهی چیه! اه! همچین تیغش گیر کرده بود تو گلوم که مرگو جلو چشام دیدم:)))

دیه طی یه عمل جراحی مادر گرامی با موچین این تیغ و از گلوی مبارک خارج کردن!!

در کل عیــــــد خوبی بود.... حال کردم باهاش:)

از همه ی اینا گذشته اومدم بگم که من دیه آپ نمیکنم! معلوم نیس تا کی! شاید تا بعد امتحانای خرداد شایدم بیشتر!

اما دلم نیومد این وبو ببندم.... شما هم هروقت تشریف آوردین قدمتون رو چشم... منم هروقت بیام اینجا کامنتاتونو بخونم بهتون سر میزنم:)

نظراتم تایید نمیکنم فعلا! چون نیستم معلوم نیس کی میاد کی میره!

دلم واستون تنگ میشهـــ... واسم دعا کنیـــــــد:*

دوستون دارم:x

:(

:(

فقط اومدم بگم یه چند وقتی نیستم... فک نکنین بی معرفتم سر نمیزنم:(

+ عیدتونم زود زود تبریک...:):*

 

سرمـــا خوردم در حد تیم ملی!:(

دیروز به مامان میگم حالم بده من میرم کلاس زبان quiz و میدم شوما بیاین دنبالم بریم دکتــر!

مامانم نه دیگه تو برو کلاس بعد شب میریم دکتـــر:|

تو ماشین به بابا میگم بابا اینقد گلوم درد میکنه دارم میمیرم! 

بابام میگه بله دیگه پا میشی میری استخر همین میشه دیگه!!!

میگم بابا من یه هفته پیش استخر بودما...

بعد میگه نهـــ تو همون شب سرما خوردی!!!

کلا من موندم چی بگم به اینــــا, تازه شب که میخواستن بیان دنبالم مامانه فک میکرده بابا میاد دنبالم بابا هم فک میکرده مامان میاد!!!! :|

خلاصه رفتیــــم دکتر!

مرده میگه خب چی شده؟!

میگم خب سرمــا خوردم دیگه!!

بعد نگا کرده و اینا میگه بله... آمپول میزنی دیگه؟!

من: :((

مامان: آره میزنه!

هـــــِی... یه آمپولم خوردیم!

امروز صُبـــم گوشیمو گذاشتم رو silent همیچین ناز خوابیدم نرفتم آزمون!!:دیـــ

پشتیبانم خودشو کشت:دیـــ

سوالای بچه های ما زنگـــ حسابان:

+ خوب حالا چرا این همه خودمونو کشتیم که برسیم به کتانژانت؟!!

دبیـــر: خوب مثلا برسیم به چی؟! 

میگه خب مثلا به تانژانت!!!:دیـــ

دبیـــر: خوب شوما یه جوری برو برسی به هرچی دوس داری!!!

+ زنگـــآی فیزیکم که به سلامتی فقط 10 نفر سر کلاسن!:دی

همه رو میندازه بیـــرون:)) بعدشم میگه من میگرن دارم:))

+ بـَــه... دلتون بسوزه الان من اینجا نشستم مامان هی برام چیزی میاره بخورم:دیـــــ

+ الان یه سرفه بکنم همتون سرما بخورییــــن؟!:دیــ


اینقد حال میده دو روز تعطیل باشی بعد یه روزشو کامل بخوابی...

اینقد حال میده یکیو دو ساعت اسکل کنی و طرف نفهمه اسکل شده بعدشم بشینی بهش بخندی:)

اینقد حال میده معلمت یه تیکه بندازه و بزنه زیر خنده توم همینجوری نگاش کنی فقط

اینقد حال میده به یکی اس بدی بعدم بگیری بخوابی طرف خودشو بکشه!:)

اینقد حال میده بشینی زیر بارون چشماتو ببندیو فقط گوش بدیـــ:)

اینقد حال میده صـــُبا تا لحظه ی آخر بخوابی...

اینقد حال میده بری زیر دوش کلی گریهـــ کنی بعد بیای بیــــرون یه لبخنــــد تحویل آدمای احمقـــِ  دورت بدی...

(سما نوشـــــت) :X

اینقد حال میده آدم درحالی که سگ لرزه میزنه تو خیابون تنها قدم بزنه! (warrior نوشـــــت) :)

اینقد حال میده پشت سر دخترا بکوبی رو ترمز تا از صداش 2 متر بپرن هوا بعد بخندی و بری (امیـر نوشـــت) 

(رو آب بخنـــدی شوما!! اینم خنده داره!)


+ کارنامه دادن:)

+ چه هوا سرد و مزخرف شده! اصن دوس ندارم! آفتاب بشه دیگه!

+ دقت کردین چقد داریم نزدیک عید میشیم:x

+ همین دیهــــ.... دوستون دارم:)



+ بعدا نوشتـــــ: متنفــــرم از این روزا!! کاش میشد زودتــــر بگذره:|

+ یکم بعدتــــر نوشت: اگه از این اینقد حال میده ها داشتین بگین بزارم:دیــــ

یـِ سال شد!!!

یادمه پارسال دقیقا مثل همین امروز بود که این وبو زدم... 

یادمه اصن حال خوبی نداشتم... یادمه همه ی اون روزارو...

ولی دوس ندارم مرورشون کنم.. شاید چون خوب نبودن واســـــم!!!


+ فقط اومدم بگم تولـــــــد یه سالگیت مبارک وبم...:) خیلی وقتـــــــا حرفامو راحت اینجا زدم....

+ هروقت بشه بهتون سر میزنم!

+ همیــــــــــن!

ادامه نوشته

باورم نميشهـــ يني واقعــآ اين امتحاناست كه تموم شده؟!!:)

دلـــم ميخواد بگيرم بخوابـــــم فقط، بدون هيچ استرسيــــ:) از اول امتحانا كلاس زبان غيبت نكردم حالا امروز كه امتحانا تموم شده نرفتـــــم... گفتم خوشحاليـــــم تكميل شه..:دي

+ وايـــ اين برفايي كه اومد چقد خوش گذشـــــت... يني تركونديم خودمونو:دي

+ امــــروز يه هيجانه توپيـــــ مارو لرزوند:دي يه زلزله اي اومد آقا... اينقد باحال بود... من تاحالا زلزله اي كه اينجوري خونه بلرزه رو نديده بودم.. :)

دوستم اس داده ميگه زنده ايـــ؟!

ميگم هان... حال كردي زلزله رو؟!

ميگه آره... تنها بودم، تا خونه لرزيد دويدم تو خيابون:))

+ امروز امتحانه تاريخ داشتيم... رفتيم تو سالن با تجربيــآ مشترك بود امتحان... بعد حالا تجربيــــآ ساكت نشستن جواب ميدن.. ما تا برگه رو بهمون دادن بهم نگا ميكنيم  منتظر جواب كه از يه جايي برسه...:)) يكي از بچه ها ازم پرسيد اول اين سوال چي بود... بهش گفتم... مراقبـــ يهو جيغ زد: شومـــآ خانوم... پاشـــو... با تــوم.. زود پاشو بيا جلو... (اينو با لحني ميگفت انگاري دزد گرفته!) يني جاي هممونو 3 بار عوض كرد:دي

+ دلم واستون كلي تنگيــــــده..:x (مخاطبــاي خاص:دي)

+ تا آخر دنيـــآ همينه... اون يه دوني يوسفي هم كه برگشت به كنعان استثنا بود... تو غمت را بخور...!

+ دلم شكسته اما تو بگو لعنتي.. چگونه با دل شكسته دوباره با دلت پيوند ببندم؟ دهانم پر از حرف است اما تو بگو عزيزم چگونه با دهانه پر حرف بزنم!؟ سينه ام پر از حرف است آخر تو بگو تمام زندگيم.. ديگر چگونه ميشود تورا به اين همه درد دعوت كنم؟!

(مهران پيرستاني)


+ همين ديه... دوستون دارم...:)

فعلا



*خاطراتـ‌‌‌‌‌‌ـــ*

سلاااام.. چطوريـــــن؟

من كه خودمو چشم نكنم زياديــــــ خوبم:دي

چن روزه يه جوري ياده خاطراتـــِ بچگيـــآم ميوفتم...  يادش بخيــــر تو يه ساختمونــِ 4 طبقه واحد 15 بوديـــم قشنگ يادمهـــ....(البته اينـــآ خاطراتــِ اول و دوم دبستانمه... قبل از اون خاطراتم يه جور ديگه بود..:| )

داشتم ميگفتم... يه همسايه داشتيم، يه زن و شوهر بودن... يادمه هميشه با هم دعوا ميكردن، من هميشه از آقاهه ميترسيدم... يه شب كه دعوا ميكردن مرد خانومرو پرت كرد بيرون... هيچ وقت گريه هاشو يادم نميره...

هر روز عصـــر من و داداشم و بچه هاي ديگه ميرفتيم تو حياط بازي... يادم نميره اون دزد و پليسارو... اون قايم موشكارو، دوچرخه سواريـــــآ... يادم نميره اون حياط خلوت پشتي و كه پرگل بود... يادم نميره اون باغبون رو كه هروقت گل ميكندم دعوام ميكرد... يادم نميره اون كوثر كوچولو رو كه عاشقش بودم... يادم نميره اون آفتاب گردوناي جلوي خونه رو... يادم نميره اون خانومـآي همسايه كه ميومدن ميشستن و به هواي چميدونم هواخوري پشت سر همه حرف ميزدن... يادم نميره سميرا رو كه هميشه با هم ميرفتيـــم مدرسه... اون روز آخــــرو يادم نميره... روزي كه بايد با همه ي اين خاطره ها خدافظيـــ ميكردم...:|


واقعـــــــآ دلم تنگـــ شده.... واسه هميه ي اينــــآ...

+ چقد خوبهـــ آدم خاطراتشو مرور كنهـــ...:)

+ امروز هـوا اينقد خنده دار بود... آفتاب بود، بعد يهـــو آسمون ميگرفت بارون ميومد، باز آفتاب ميشد زمين خشك ميشد!!!:)

+ دلــــم واسه شاديـــ تنگ شده!!:( كسي ازش خبـــر نداره!؟


امتحانـــــات هم شــروع شــُد....

بعضي وقتــــآ زيادي زود ميگذره!! يكم كه برگردي عقبــــ ميبيني لحظه هات الكيـــ حيفــــــ شدن!!

نميدونـــــم... شايد طبيعتهـــ لحظه ها همينهــ!!!

داشتــــم ميگفتــم... ما هم خوبيــــم... شومــآ چطور؟!:)

تقريبا تا آخـــر دي امتحان داريـــم...


آهـــا... راستي اومدم بگم كه يه چند وقتيهــ حوصله ندارم... شرمنده اگه سر نميزنم...

دوستـــون دارم...:)


هوس كردم يهـــ روز كامل برم زير بارون واستــــــم!! از درون دارم ميسوزم!!!


سلاام... خوبين؟!

منم ميشه گفت خوبــــــم! ولي اصن حوصله نتـــ و ندارم... يه جورايي خسته ام! از يه عالمه چيــــــز كه خيلياشو نميشه گفت... گفتنــِ خيلياشم درديــــــ و درمون نميكنه!

دلم ميخواد فقط يه هفتهــــ تنهاي تنهـــآ باشم! خسته شدم از بعضي از حمايتــــآي الكي... بعضي وقتــآ آدم بايد پشتش خاليـــ بشه كه بدونه ممكنه هميشه كسي پشتش نباشه!

+ اين روزارو دوس دارم... ميتوني يه جورايي برگردي به خودت!

+ حســـِ خوب يني اين هفتهـــ... 5 روز تعطيليـــم...:)

+ رفتيـــــــم مسافرت برگشتيـــــــم... خوش گذشت... يه جورايي لازمش داشتــــم:)

+ نميشه زودتر تموم شهـــ!!!!

+ فقط آپ ميكنم كه بگم هستــــم... ممنون كه به يادمي:)

فعلا...

سلااااااااااااام.... چطوريــــــن شوماهــا؟!:)


قربونهــــ همتون با هم:)

خو چيك‌‌ــآ كنم من!:| اصن نميرسم بيـآم:( نميدونم امسال جرا اينجوريهـــ! اصن نميشه نخونيـــ! اين معلمـــآم كه دهنه مارو سرويس كردن يني!!!! همش ميگن امتحــآن نهايي!

اين هفتهـــ ام كه اگه همين تعطيليــِ فردا نبود افسردگي ميگرفتم!! هرروز كه تــآ 2 مدرسه ايم! يه روز درميــــون كلاس زبـــآن دارم.. اين هفته روزهاي زوجم 5 تا 8 كلاســِ فوق !!!:|

+ امروز تو مدرسه تغذيهــ ي سالم خورديم:)))  نونــِ سنگك با پنير خامه اي:)) تازه رفتيم دو تا شير كاكائو ام گرفتيم با 8 تا نــــــي!!!:))) هر 4 نفر يكيـــ:دي اينقد چسبيــــــــد....

+ هفته ي پيش تولدِ دوستـــــم بود... اينقد خوش گذشتـــــ:* كلي تخليهـــ شديم:) فقط اين بَچس دهنه مارو سرويس كردن اَ بس عكس گرفتن:دي

+ اينقــــد يهـــو اَلكيـــ برف مياد:دي  شب ميري بيرون هوا خوبـــ... فردا صُبـــ پا ميشي ميبيني چه برفيــــ اومده:))

عاشقــــِ اين هواي غيـــر منتظره ام..

+ گفتم غير منتظره...:) اون اتفاق خوبــِ كه ميخواستم افتــــآد...

+ شايد آخــــرِ هفته ي ديگهــ يه سفر كوچولو بريم... ( من نميخواستم برم ولي انگاري مجبورم:|)

+ كلي دوستـــــــون دارم... ميسي كه مارو يادتونهــــ:*

*عيــــــــــــد همتونم مباركـــــــــــــ*


يكم بعــــــد نوشت: اگهــ برسم امروز بهتون سر ميزنم اگهــ نشد ببخشيـــــــــــد:|


سلاااااام.... خوبيــــ‌ن؟!

خو چيهــ... آدم بعضي وختـــآ عصــآب نداره ديه:)

تو پست قبليم من اينجوري بودم:)

منم خوبـــــم ... البته بستگي داره خوبــــ و چي معني كني:)

هـــهـ... هر معلمي كه ميـــآد تو كلاســِ ما ديوونهــ ميره بيرون به معناي واقعي:))

يه كلاسو در نظر بگير كه 28 نفرن.... تو درســِ حسابان 24 نفرشون بيوفتن:)))

به اين ميگن كلاس اصن:))

هنـــو دو مــآه نگذشته معلمــآ سر كلاسـِ ما گريهــ ميكنن!

معلم::((

مـآ::))

عاشقـــِ هندسهــ شدم يه جورايي:))

+ دلـــم يه اتفاق غير منتظره ميخواد...(البتهــ از نوع خوبش)

+ عاشقــِ اين هوام... بارون تند تند بيـــآد... هوام سرد باشهـــ.... بپري تو گودالاي آب... سر تاپات خيس شهــ:*


حس آپ نبود... فقط خواستم بگم خوبـــــــم...

ميسي اَ همتــــــون...

عاشقتونم:*


هيچ كس در اين دنيـــآ نميداند كه يك هفتهــ چنـــد سال است؟ چنــــد هزار سال است!؟

كسي چه ميداند كه هفته هايي هست كه از آغـآز تا پايان ابديت است، هفته هايي كه گويــي "هميشه" است...

كسي چه ميدانـــــد؟!

كسي چه ميداند كهـ چه ميكشـــــم!!

حال ميفهمم كه خـــــدا زمين و آسمـآن و ستــآره ها و درخت ها و همه و همه را در يك هفتهــ آفريـــــد يعني چهــ؟!

چه ساده اند آن هــآ كه نميفهمنــد، يك هفتهــ را براي آفريدن هستي كم ميداننــد و سبك ميداننــــد!!

:| (دكتـــــر شريعتــي)

+ خوبـــــم... ولي وقت نميكنم بيــــآم نتــ...

+ البته اگهــ بخوام راست بگم خيليم خوب نيستم... ولي عادت كردم به گفتن اين كلمات و جملاتــ!!:|

+ دوستــــون دارم... ببخشــــيد نميرسم سر بزنم:|

+ اگه لينكم سنگيني كرد ميتوني بپاكيـــ

+فعلا...




هــــهــ:)

به دليـــــل درخواستــــِ شديد شومـآ دوستاي عزيــــز مبني بر آپـــــ كردن گفتم بيام يه آپيـــــــ بكنم يه ملتــــو شاد كنم:))

چه خفـــــــرا خوبين؟!

ما هم بد نيستيـــــم!! دقت كرديـــــــن اين مهــر چقد دير داره ميگذره؟! من ديگه حوصله م داره ســــر ميره خو!!

مدرسهـــ هم خوبـــه!! از همين الان دور بعضي اَ درســـــآرو خط كشيدم كه بيخيشون شم!!!:| هندسهـــ و دينـــي!! يني به معنــــــآي واقعي متنفرم اَ اين دو درس!!:|

يه ناظم كم بــــود يكي ديگهـ ام آوردن!! البته كسي اينو آدم حســــآب نميكنه!:))))

+ يه معلمه فيزيـــــــك داريم بهش ميگيم mrs. potato اينقد گِــــــرد و با نمكــــــِ:))

+ دلتــــــــون بسوزه ما فردا به مناسبتــــــــِ تولـــــد آقا رضــــا تعطيليــــــم...:)

+ آخ آخ... اين تـــــــرم كلاس زبـآنو بگو ... دبيرمون يه مستِــــــر عصبيه!!! گفتيم كوجـــــآ زبان خوندين گفت انگلستــآن ولي ديگه سوال راجع به خودم نپرسين كه جواب نميدم!!

منم گفتم شومـــــآ اين همه اَ ما سوال پرسيدين ما هيچي نگفتيم حالا كه نوبتـــــِ ما شد ميگي نپرسين!!:))

+ ديشب رفتيــــــم باغ... من مثه چي ميلرزيدم.... خدايي خيلي ســـــرد بود!!! يكي نيس بگه آخه مجبورين تو اين هوايــــــِ سرد!!!

+ چند روز پيش با بچه ها پياده داشتيم برميگشتيم... 12 نفر بوديم:)) اومديم اَ زير گذر بريم، هممون پريديم تو آسانســـــور... ملت واستــــآده بودن به ما ميخنديدن=))

+ من تابستـــــــون ميخوام!!:|

+ چقـــــــد آدم دروغگـــــــو و بي معرفتـــــ زياد شده! متنفــــــرم اَ همشون!:| ( كلي مخاطب داره:دي)

+ تا حالا شده يه نفســــــِ خيلي راحت بكشي؟! من چند روزه نفســـآم زيادي راحتن:)

++ روز همتونـــــــم تبريك ميگم:))))

+ دوستــــــــــون دارم كلي:))

+ مواظبه خودتــــــــون باشين:*


بعدا نوشتــــ: من خيلي زحمت بكشم به دوستــــآي خودم تو لينكـــآم سر ميزنم؛ پــَ لطفا اين بچه هايي كه جديد ميان خيلي توقع نداشته باشن :)*


مدرســـــــهـ!

اومـــدم كه اَ همين اول برم سَــــر اصل مطلبــ:))

بذا از روز اول مدرســــهــ بگم... آقا ما صبح همونطور كه شرح دادم واستــــــون به زور از خوابـــــ ناز پاشديــــم رفتيم يه جايي كه بهش ميگن مدرسه....!!!

من كه رسيدم اين ناظـــــــمِ گرام داشتن فك ميزدن... منم اصن بدون توجه به اون رفتم اَ اول تا آخر صفــــ با همه روبوسي و جيغ و بغـــــــل و اينــــآ:))

كلي حال كردم وقتي اون تپل* حرص ميخورد!

كلــــــي بچس جديد اومدن... امســـآل تمــآم توجه مدرسه رو ماستـــــ:))) هر معلمي كه ميــــآد ميگه آَ شومــــآ زياد تعريف شنيدم:دي

خلاصه كه كلاسمون اصن آروم نميشه... هيشكي تو كلاس نيس اصن:))

+ عاشقــــــــِ معلم فيزيكمونم :)) طفلك فيلـــم زياد نيگـــــآ ميكنه كلا تو توهمــــه..:دي

+ اين تپل ميگه هركي تا 15ام ابرواش در نيــــآد اخراج!! يكي نيس بگه آخه مگه دستــــِ ماس كه بگيـــم دربيا، دربيــــآد!!!

+ امـروز معلم شيميمون ميگه يكي از بچه ها آخر زنگ شمارشو بده... بعـــد دوستم رفته بهش شماره بده ميگه 0915... اون ميگه شومــآره خودته.؟!

يكي نيس بگه پــــَ نه پـــَ شومـــآره دوست پسرمه دادم از اون شومــــآرمو بگيرين!!!!

+ آقــــــــا ما 5 شنبه ها تعطيل نيستــــــــــيم!!!!!!!:((( 

+ كلا كه احساس ميكنم امســــآل سرويسيم كاملا!! ببخشيـــــد اگه نميرسم به همه سر بزنم!

+ من اگه شده اَ خوابـــــــِ شبم بزنم ميــآم:))))

+ هيشكيو خبر نكردم...

+ دوستــــــــون دارم...:*


* تپل همون ناظممون:دي


بــاي بــاي:*

خوب اينـــــــم اَ روزِ آخر تابستــــــــون:)

با اينكه زيادي خوب نبودي باهام ولي خدافظـــ تابستونِ 90.... هر اومدني رفتني داره ديـــهــ... حالا نوبتــِ توئـــه:)

يادته 9 ماه منتظرت بوديم بياي:) خيلي زود تمـــــوم شدي:(

اَ هفته ي ديه بايد شبا با كتكــــ بري تو تختتـــ... صُبـــآ هم با كُتكــ يا شايدم پارچ آبــــ پا شي!!!:|

بعــــد بلند ميشي ميبيني هــــه... صُبــــــونه ام خبري نيس!! ميري دستشويي .. مياي اين گونيـــِ زيبارو ميپوشي تو آينه نيگــــآ ميكني....(جا داره يــِ بوسَــــم واسه خودت بفرستي!!)

بعــد يادت ميـــآد كه ااِ مسواكَـــــم نزدي... :|

نيگـــــآ ميكني ميبيني همه خوابن! يني مجبوري خودت تشريفـــِ مباركـــــ و ببري!!!

تو مدرســـ ه به لطف دوستـآن بهتر ميگذره:))

بعد كه برميگردي خونه ميبيني نه ناهاري هس نه ماماني:))

مياي بري تو نِتـــ ميبيني هــــــــه... مودمَـــم جَم شده همچيــــــن نــــــآز:|

يَنيـــ نِتَـــــــم فِرتــــ:|

+ امـــروز كه ساعتــــارو كشيدن عقب من اصن هنگــــ كردم كلا!:| صبح ساعت 9 پاشدم... گفتم بذا تا 10 بخوابم زوده هنـــوز... بعد 10 پا شدم رفتم تو پذيرايي ميبينم ساعت 9 هنـــوز!!!!!:|

امشب رفتيم يه جــآ شوي رقص بود... آقا جاتون خالي اينقده خنديدم...:)) مــآم ميخواستيم بريم وسط نذاشتن نامـــــردا:دي

+ ديروز اينجـــآ بارون اومــــد من كه كلي حال كردم:x

+ امــــروز رفتم تو مغازه كيف بخرم، پسره ميگه جسارتــاّ واسه دانشگــــآ ميخواين؟

منم گفتــــم جسارتــاّ مگه فرقي ميكنه؟:))

گفت نه آخه اين كيف واسه حجم زياد كتـــــآب مناسب نيس...

منم گفتم اصن مالــــِ خودت... خوشـــم نيومد:)

+ خسته ام .. خيلي خستــــــه... كي ميخواي بفهمي؟!! ( مُخاطبــِ زيادي خاص)

+ بچه ها من مشكلي ندارم هركي ميخواد كُد لوگوشو بده ميذارم:*

+ جونـــِ من يكي يكي نياين بگين باي، درس داريــــم ديگه نميايم:|

+ ديگه مزاحمــــــت نميشـــــم راحت باش...:* (مخاطب: مجازيــــــــ)

+ وقتي هستي و بودنتــــ ـو خودتم نميفهمي همون بهتر كه نباشي...(بدونــِ مخاطب)

+ هميـــــــن....!!!


* بعدا نوشــــت: اين قالبـــــ ـو نيگــــا... خيلي خوشم اومد ازش:X

ولي خيلي موقته:دي


عنوانـــــــ ـو بيخي!

سلاااااااام..چطورين؟!

هــــــــوم... منم خوفـــــــم!!

احساس ميكنم مهر امسال از پارســـــآلم بدتره!! ولي خو نميخوام بگم چه بـَـــــد كه دوباره بايد بريم مدرسه يا از اين چيزا! نه دلـــــم واسه مدرسه تنگـــ شده نه دوستــــــآم* نه درســـ و نه هيچي!

اَمــــآ همون حسي كه بهـــــم ميگه امسال از پارسال بدتـَـــره بهم ميگه يــِ خوبيـــــآييم داره!! لااقل اينقد مثـــِ اينـــ

ماليخوليايي نميشني يــِ گوشه هِــــــي به اين چيزاي چـِــرت و پِـــرت فك كني!‍ (مخاطب دقيقـــــآ خودمم!!)

تابستــــــــونِ امســآلم خوب بـــــود... خُل بازيــــآي هميشگي!


+ امــــــروز كلاس داشتيــــــم بعدِ آزمون خانومه ميگه كدوم سوالو حل كُــــنم!

من گفتم سوال 123... ميگه 124؟ باشه!

باز من گفتم نه 123. بعد ميگه خوب منم ميگم 124 ديگه!!:|

منم گفتم بيخيــــ بــآو هركدوم خودتــ راحتي و حل كُن!!! ( چي بـــگم بهش خو وقتي نفهمــــــــه!!)


+ لوگـــــــوي وبو اين كنار نيگـــــــآ...:)

سپيـــــيده درست كرده... ( من كه ميدونم حق السكوتــــــِ:)) ولي مرســــــي عسيســم:*


+ دوستـــــم ميگفت با پسر داييــــش و gf اون ديشب رفتن بيرون... پليس گرفتشون... بعد به اونــــــآ گير نداده به اين گفته چـــرا مانتوت روشنــــه!! چرا لاكــــ داري!!!!! ( جالب اينجاستــــ كه رنگه مانتوش قهوه اي بوده!! گفتم كه در جريـــــآن رنگه روشن باشين!!!!!):دي


+ ديشب رفتيم سيـــــ ـنما! شيش و بش! داستانــــــــي بَس مزخرفـــــ!!!

اگه امين حيايي نبـــــــود كه اصن ارزشــِ ديدن نداشت!!!


+ دِلـــــــم تنگــ شده واسه بچگيــــــام!!هــــه! ولي اصن دوس ندارم برگردم عقبــــ... ميخوام فقط برم جلـــــو!!


+ اين هفته ي آخــــــرو دوس دارم فقط استراحــــــت كنم:))

- من اصن از اول تابستون استراحت نميكردم=))!!! -


+ بازي امشبـــــــ و عشق است:))


+ دوستـــــــون دارم و ديگـــــــر هيچ!:*


+ مباركتـــــــــون!!!


* لازمه كه اينجـــــآ تو پاورقي ذكر كنم من آدم بي احساسي نيستمــ... دوستامو تو تابستــــــون ميديم تقريبا!:)

سيلومليـــــــــك ليــــديـــ ز انــد جنتلمنــــ ز....:))

من خوبم شوم‌ـــــا خوبين؟!

امروز با دوستم سوار يـــِ تاكسي شديم... جنابــِ محترم راننده همسن باباي باباي بنده بودن... (خدا رفتگانــِ شومارم بيامرزه!!!)

آقا يــِ آهنگـــِ زدبازي گذاشته بود... ما كه سوار شديم ديدم همچين يــِ ولومــــــ ـم داد!!!

من و دوستم: [آيكون در حال جمع كردن فَكــــــ!!!]

خلاصه من و اين دوستـِ گرام شروع كرديم صحبت كردن راجع به فاينال كه با اجازتــــــون ريــــــــــــ ـده بوديم... داشتيم حساب ميكريم ببينيم آيا اُفتاديم اين ترم و يا نـــــة!!!:)

ديدم به... آقاي محترم راننده شروع كردن به همخواني و قــِــر دادن!!!!

من و دوستم: [همون آيكون قبلي!!!]

چشمانـــِ مباركشــآن هم كه داشت كـــــور ميشد و البته يادم رفـــــت بگم چه دست فرموني داشتن ايشون!!!!

وقتي پياده شديم هم يه چرتي ميگفت واسه خودش! نفهميدم چي گفت!!


+ نتيجه اخلاقي: گول ظاهـــــر نسبتا با نمكــــ اين پير مردارو نخورين!!!!

+ دوستان من در كل فقط به 5 نفـــر گفتم كه برگشتـــم... بقيه خودشون فهميدن.... پس نالاحت نشين..:ايكســــ

+ اصن حســِ عنوان نوشتن و ندارم:|

+ در آخر هم كه دوستــــــون دارم:)


بعدتر نوشت: مُنـــــآ تو كوجـــآ رفتي؟!!!!!!!!!!

يكي به ما بگه چه خبره اينجا!!!!!!

سلااااااااام... چطور مطورين دوستان؟!

خوب حالا چرا ميزني بذار بيــــــآم تو...:))

يـــِ چند وقتي حســِ اينجارو نداشتم.... ولي تو همين مدت كوتاه شناختـــــــم كسايي كه مثلا اسمشون دوست بود!!!

دلـــــــــم واسه همتون كلي تنگــــــ شده بود.... دخمله نازم، آجي نفس گلم، آجي سمــــآ، شادي جوونم كه خيلي با معرفتــِ..:)

داداش محمد و داداش سعيـــــــد و داداش جغرافيــــــــا:)) ... با اينكه نبودم ولي بهم سر ميزدن...:لايــــــــك

ولي بعضيا زيادي زود فراموش كردن.... بعضيام كه اصن نفهميدن...:) دمشون گـــــــرم!

در كل الان برگشتم... فك كنم به اندازه كافي وبم خلوت شده:)

لينكامــــــــو نيگا .... نصفيا حذف شدن.... (نميخوام دوستاي به اين خوبيـــــــــ و!!!!)


............


+ خوب حالا چه خبرا؟! من نبودم كلي دِپ بودينـــــــآ... [آيكون اعتماد به نفس شديد]

+ دارم فك ميكنم چي ميشه يـــِ سال استراحت مطلق باشـــــــــم.... هيچكار نكنم... فقط بخوابم...:))

+ نيگا وبم  عوض شده ها.... قالبم گفتم بذار يكم تنوع بشـــــــه:)

+ دوستـــــــــون دارم و هميــــــــن....:ايكســــــــ


شايد يــٍ مدت شايد هميشه!

نيســــــتم !!!

نپرس چـــــرا لطفا!!

دوستـــــــون دارم...

آمپـــــــــــــ ـول

سيلومليــــــــك دوستان....

چطورين؟!

من بعده چندين وقت يه سرماي حسابي خوردم!! يكي نيس بگه آخه دختر تو اين هوا كي ســــرما ميخوره!

ديه اين كه ديشب به اتفاق مادر گرام رفتيم درمانگاه منم حالا حالم داغــــــون.. قيافه داغون تـــر!

پسره ي شــــــاد اومده ميگه شماره بدم!! ميخواستم بگم بده تا بكنمش تو حلقــــــت!!!

ديه خلاصه جناب دكتـــــر هم لطفيدند و يه آمپوله توپول مارو مهمون كردن!!!

از ديشب به مامي جان ميگم الان بايد هي منو تقويت كنين... من ضعيف شدم!!

پ.ن: ديشب فوتبالـــــــو ديدين؟!!:دي

يني پيروزي تركـــــــــــونده ها!!! آدم تو 20 دقيقه اول دو تا گول بخوره.!!؟! اونم از كي؟!

يني واقعا جا داره به اين مربيه پيروزي تبريــــــــك بگما!!

پ.ن: سرم درد ميكنه... من آب هندونه ميخواام...:دي


فهلنه..

بوستونم ميكنم اتفاقا....:پي

سيلوممممم... چطوريــــــــن؟!


منم خوبــــــم تقريبا ديه... ميگذره!!!!

شلكك ندارم!!! وبي كه ازش شلكك بر ميداشتمو يكي دزديده!!!:دي (حالا اگه اومدي نالاحت نشيـــــ ـا)

خبر خاصي نيس! بيـــــــــكارم كلي!:)

اين چه وعضشه؟!!! چرا همه دارن ميرن!!؟!

اول از همه آجي مريمم كه كلا از پيشم رفت! رفت جايي كه دوس داشت... پيش مامانش! شايد بعضي هاتون بشناسينش! روحش شــــــاد!

بعدم كه يكي يكي بچه ها!! بعضيا كه خيلي نامــــردي كردنو بدون خدافظي رفتن! بعضيا از بچه هاي قديميم كه ميري وبشون اصن تورو يادشون نيس!

من اينجا كلي دوست خوب داشتــــــم.. كه خيليم دوسشون دالــــــــم...

اول از همه دخمليـــــــــم: مهسا بعد آجي بهاره كه ديه كمتر مياد!

آجي شادي... فاطيما جووون... زهرا جوون... آجي سحرم... فاطي جوون... نازنين جووونم... آجي نفس گلـــم.. مروا جووونم...سما...اليكا.. پرديس...شهرزاد و كلي آجيه ديه...

داداشم زياد داشتماااا... :))

دانيال... بابك... يزدان... ساسان...سامان.. سعيد(2تاشون)... مانيِ خُل و چل( ناراحت نشيا چون ميدونم نميشي ميگم:دي).. شاهين... حامي..حسام...

و داداش پيـــــمانم كه يهووو رفت! اميدوارم به عشقش برسه...


نميدونم امروز چرا يهو هوس كردم برگردم عقب يه نگاهي به دوستام بندازم...

همتونو دوس دارم...:ايكســ

راستي بچه ها يه جورايي دنباله نويسنده واسه وبـــــــم:دي

هر كي دوس داشت بهم بگه ببينم كسي پيدا ميشه يا نه!!:)


پ.ن: خوش ميگذره بعضي وقتا برگردي عقبا!!:دي

پ.ن: بعضيارو ميخواستم تو اين ليسته بالا بگم ولي اسمشونو نميدونستم!!

مثل  داداش جغرافيــــــا(خوبه!!!)

و دخمل شيطون كه ميخواد بره!!

همين!

فهلن....

چقـــــــدر نامـــــــ رد

سيلوووووووووووووم چطورين؟!


منم خيلي خوب نيستم ديه! بيخي حالا!


بعضي وقتا ميخوام اين احسان (از نوع  عليخانيــــــــــــ ـو) خفش كنم!

ديشب ديدين چند تا بچه ي معلولِ بي سرپرست آورده بودن تو ماه عسل؟!

طفلك اون پسر اوليه بغض كرده بود! بعد اين بشر بهش ميگه حالا رو به دوربين بگو از مامان بابات چي ميخواي؟!

يكي نيس به اين بگه آخه با يه مشت بغض چي ميتونه بگه!

خيلي چهره ي مظلومي داشت! واقعا يه پدر و مادر چقدر ميتونن بي رحم باشن!

حالا پدرو اصن هيچي.... مامانه چجوري تونسته! مگه اين همون بچه اي نبوده كه نه ماه باهاش حرف ميزده شب و روز!

چقدر بعضي وقتا دلم از ايـــــــــــن آدما ميگيره!


پ.ن: خبر نكردم هيشكيــــــــــو، پس ناراحت نشو!

پ.ن: اين نيــــــز بگذرد!!!


فهلا!


عنوان ندارم ديــــــه

سيلوووووووووم چطوريـــــــــــــن!؟


منم خوبــــــــم! ولي نييدونم چرا اصن حس آپ كردن ندارم چند وقته!

شايد از اين به بعــــد آپام طولاني تر بشه!


حالا اينارو بيخي! گفتم تولـــــــــد دعوتم! رفتيم كلي خوش گذشت... اينقد رقصيديم و خورديم و اسكل بازي درآورديم....

من چندين وقت بود اين بچه هارو نديده بودم!!!! همه كلا عوض شدن!

دغدغه ي همشونم ماشالا عشقِ!!!!

چن وقته كلا همه چي كاملا غير طبيعي آرومه!!!!!

معلوم نيس باز چي قراره بشه!!

ديشب خونه مامي بزگــــــــ جان دعوت بوديــــم افطار....

تنها جايي كه واقعا افطارشو دوس دارم همين جاست!!

خيلي خوش ميگذره كلا...

پارسال يادمه روزه افطاريه خونه مامان بزرگم برقا يهـــــــو رفت!! حالا هوا گــــــرم... يه وضعيت باحالي شده بود!!

منم نشسته بودم يه گوشه به اين بشـــــــر ميخنديدم....

ديشب اصن خوب نخوابيدم امروز سر كلاس زبان چُرتـــــــــ ميزدم... تا ميومد خوابم ببره يهـــــو اين خوشحال خانوم مارو صدا ميزد!!!

فك كن بحث تو كلاس بالا گرفته بود!! همه جوگيـــــــــر تند و تند حرف ميزدن منم چُرت ميزدم بعد اين خوشحال خانــــــوم اون وسط به من ميگه  what's ur opinion!!!

منم گفتم i have no opinion!!!  بذار بخوابيــــــــم بابا!!!

بعد جاتـــــون خالي اومدم خونه از ساعت 1 تا 5 خوابيدم!


پ.ن: بچه ها حس نت نيس!!!! اگه ديــــر سر ميزنم فك نكنين بي معرفتــم!!

پ.ن: پسر عمه ي شادِ مارو نيگا!!!! PSP ايش يه ذره لك داشته رفته آب ريخته روش بشوره!!!!

يكي نيس بگه آخه مگه لباسه اون بدبخـــــــــت!!!

پ.ن: هنـــــــوز نظراي ديروزو جواب ندادم!!!!

پ.ن: شايد واسه آپ خبــــــــر نكنم!!!!


فهلا...

فدا مداي همتــــــــــون



گريه نكنيـــــــن كه اومـــــدم

سيلووووووووووووم دوستيا چطوريـــــــــن؟!


خوب بابا بسه ديه اينقد گريه نكنين....

اومدم ديه.... ميدونم طاقت دوريه منو نداريــــــــــــن...

خوب چه خفرا؟!

خوبيـــــــن؟!

جاتون بسيار خالي كلي خوش گذشت.....

دمه بعضي از دوستان با معرفت گرم كه من نبودم ميومدن....

مامي جونم، دخترم، شادي جوونم، آجي فاطيما و .....

فداي همتون با هم....


آقا نامرديه اين تهرونيا همه چي دارن

ولي كلي هم بدبختن ها! با اين ترافيكا.... من كه ديه حالت تهوع ميگرفتم...

ما اين سر شهر بوديم تا اون سر شهر كه ميخواستيم بريم كلي طول ميكشيد!!

هوام كه گـــــــرم!

5 شنبه رفتيم دركه! آقا من اينقد لواشكو شاتوت و اينا خوردم كه ديه نميتونستم راه برم! همينجوري گيج ميزدم!

يه بارم با دخمل خالم تو پارك يه مردرو ديديم كاريكاتور ميكشيد!

منم رفتم نشستم گفتم منو بكش فقط خوشمل بكشيا!

تموم كه شد من خودم هنگ كردم!!!!!

گفتم من اينقد داغووونم؟!!!

دماغ واسه من كشيده بود يا كفگير!!!!!

خلاصه كه واسه همون كلي هم پول گرفت!!

قراره از اين به بعد بابام به خواستگارا اونو نشون بده به جاي خودم!

كلا حال داد!


آها.... راسي يه روز من حوصله ام سر رفته بود با عمه م رفتيم پارك... من رو صندلي نشسته بودم يه پيرمردي اومد جلو....

گفت سلام دخترم خوبي؟!

منم كلا با اين پيرا حال ميكنم

گفتم بله مرسي..

بعد اومد گفت دانشجويي؟

گفتم نه متاسفانه هنوز محصل ام!:دي

بعد گفت چي ميخوني؟

گفتم رياضي!

بعد سرشو به حالت تاسف تكون داد گفت رياضيم كه به درد نميخوره!!

برو حقوق بخون توش پوله!

گفتم ااا؟!!

گفت آره بابا جوون هنوز دير نشدها برو تغيير رشته بده!!!!

گفتم چشم هرچي شما بگين!!:دي

دوبار برگشت همينو بهم گفت!!!!!!

طفلك يني آيزايمر داشته؟!!


خوب محض اطلاع به همتون بگم كه درخواست سوغاتي نكنين!!!

سر نميزنين سوغاتيم ميخواين؟!!!!

روتونو برم!

شوماها خجالت نميكشين؟!!

ته ساكم دو تا شكلات دارم هركي بچه ي خوبي باشه بهش ميدم!

راستي من بدبخت جمعه صبح خسته كوفته رفتم آزمونم دادم!!!!!!

آخرش بهم گفت دفتر برنامه ريزي؟

گفتم نه كه نياورده باشما ولي سفيده!!!

اونم هيچي نگفت ديه!

تو مسافرت دهنه مارو سرويس كرد!

بيش از 10 دفعه زنگ زد!

منم ديه بهش گفتم اگه بشه كه اينقد زنگ نزني! (البته يكم غير مستقيم!)


همين ديگه فعلن...

دوستون دارم فراوان...


پ.ن: امشب تولــــــــــد دوست جووووونمه.....



دارم ميــــــ ـرم


سيلومليـــــــــــــــ ـك برو بچس....


خوفين ديــــ ـه؟!

چه خفرا؟!

منم خوبــــــ ـم!!!  همه چي خوبه فهلن!

گفتم بهتون كه كلاس حسابانم شروع شده خوب بايد به اطلاع برسونم تمــــ ـوم شد

ديدم حوصله اين مرتيكه رو ندارم! خسته ميشم صبح زود بايد پاشـــــ ـم!

گفتم بيخي كلاسو ميپيچونم ديه نميرم!

خوابـــــ ـو عشق است!

آقا ما ديروز رفتيم كانون فرهنگي آموزش (همون درخت و نيلوفر و اينا!!!:دي) جلسه  داشتيم با مشاور گرامي

اول نشستيم (اون بنده خدا منو كه ميبينه هول ميشه) واسه همين گذاشتم يكم خودشو جمع و جور كنه!

بعد گفت خوب بذار واست همه چيو توضيح بدم! بد شروع كردم تعداد آزمونا و برنامه و اينارو گفت!

بعد گفت:  رسيديم  به دفتر برنامه ريزي!

من گفتم اونو فهلن فاكتور بگير بقيه رو بگو!!

گفت نميشه اين خيلي مهمه من هر هفته چك ميكنم!!

گفتم باشه پر ميكنم!!!! (ميدونم كه يه صفحه شم پر نميكنم!:دي)

بعد گفت خوب اين چند تا كتابم هس كه بايد ازش تمرين حل كني!!

گفتم شرمندتــــــــ ـم شديد كه اين هفته مسافرتم اصن نميشه!

گفت يني نميخواي درس بخوني؟!

گفتم قطعا نـ ـه!

يكم هنگـــــــ كرد بعد گفت حالا يكم؟

گفتم اصلا راه نداره!

گفت حالا حسابان نخون ! رياضي؟!

گفتم نه!

گفت جوونه من!

گفتم حالا چون تويي يه نگا ميكنم! (ميدونم كه اين كارم نميكنم!!!:دي)


ديه خولاصه گفت بايد يه عسكم بگيريم!

گفتم امضام ميخواي؟!

باز انگاري هنگــــــ كرد!

گفت از جلسات بايد عكس بندازيم!

گفتم آها از اون لحاظ!:دي

بعدشم بلند شدم گفتم من اين هفته كلا مسافرتم!

گفت آزمون كه هستي؟!

گفتم آره فقط واسه اون ميام!! (اينم از اون دروغا بودا!!!!)


خوب ديه شوما چه خفرا؟!

حالا يه خبر بد واستون دارم!

من از شنبه ميرم مسافرتـ‌ــــ تا آخر هفته نيستم!

حالا گريه نكن ميدونم دلت واسم ميتنـــــگه!

هان ... راسي نگو سوغاتي بيار كه ساك ماكم جا نداره اصن! حتي يه جوراب...

من نيستم نبينم وبه گذاشتين رو سرتونا!!!!:دي

من اينجا مامور مخفي ميذارم واسه حفاظت

خو ديه ما بريــــــــم فعلا...

دوستون داريــــــــــم كلي...



بعدا نوشت: سیلوووووووووووووووم!

اینجا کلی خوش میگذره..... اومدم بگم فک نکنین اینجا بی صاحبه ها!!:دی

فهلنه




اَه!!!

 سيلوووووووووووم دوستان چطور مطورين؟!

چه خفرا؟!


ديدين لوگوي آجي بهاررو گذاشتم ديه (دستش درد نكنه!)

چند وقته هي ميخوام آپ كنم اصن حسش نيس!!


اون هفته گفتم 3 شنبه كلاس حسابان داشتم!

رفتم كلي با دوكسيام حرفيديـــم و بخـــل و بـــوس و اينا....


بعد از اونجا تندي تاكسي گرفتم رفتم كلاس زبان.... زنه ميگه كوجا بودي تا الان!! كلي ازم چرت و پرت پرسيده تا گذاشته برم سر كلاس!

ميخواستم بگم آخه به توچه!

امروز جمعه بـــــ ـود ما هيچ جايي نرفتيم! شايد 1 شنبه به جاي امروز بريم!

يه سري چرت و پرت دارم كه تو ادامه ميگم!

برو اونجا!

فهلن!


پ.ن: رمــــ ـز خواستي بگو بهت بدم!

بعدا نوشت: بچه ها آهنگـــــــــ ـم درس شد؟!!!:دي

خيلي بعـــد نوشت: لينك تكونــــده شد!!!!

ادامه نوشته

HaPPy...!

سيـــــــــــــــــــــــــــــــلوم دوكسيا چطورين؟!


خوفيـــــــــــــــن؟! خوش ميگذره؟!


ماهم خوبيــــــــــــــــــم ديه اينقد نپرسيـــــــــــــــن...

فك كنم از حالا به بعد 3 شنبه ها بشه بدتريــــــــــــــــن روز هفته!!!

از صبحش كلاس حسابان دارم..... بعد بايد بدو بدوووو از اونجا برم زبــــــــــــــان! ديه ظهر خسته و كوفته ميرسم خونه!

حالا اينو بيخي!


جمعه دوباره رفتيــــــــــم باغ... اينقـــــــــــد خوش بگذشـــــــــت ولي كلي ملخ بـــــــــود!!

نييـــــــــــدونم اينا از كوجا اومده بودن! خيلي بودن! دهنه مارو سروي‌ـــس كردن!

راسي دوستان راجع به معلم زبانه ما چي فك كردين واقعا؟!

خانــــــــــوم بهمون كلي برگه دادن واسه گرامـــــــــــــــــر كه حل كنيـــــــم...

گفتم ديه سر كلاس خيليـــــــــم بي كار نيستيــــــم...

راسي جاتـــــــــــــــــوون خالي بستنيم خورديــــــــــــــــم

دوستـــــــــــــــــــم عروسي دعوت بودن!!! چرا هيشكي مارو عروسي دعوت نميكنه!!

بابا ميترشيــــــنا از ما گفتن بـــــود.... زود اقدام كنين....

خوب....

امروز دوتا لوگوي خوشمل از وبــــــــم  ميذارم واستون برين حال كنيـــــــــــــــن...

خودمان كه بسي حال كرديم....


ايــــــــــــــنو بهاره جــــــونمممم واسم درست كرده

بذار فلسفه شم بگم....

قرمز: خــــــــــون

سبز: زنـــــدگي

مشكي: مرگـــــ


اينم كه داداش يـــــــــــــــزدان واسم درستيــــــــــــــــــده...

الان ما داريم ذوق مرگ ميشويــــــــــــــــم

فهلن همين ديــــــــــــــه...

دوستــــــــــون دارممممم...


پ.ن: پوستمان ديگر جاي گنجيدن ندارد....


بعدا نوشــــــ ـت: اينم آدرسه داداشــــــو آجيــــــــــــم...:

داداش يـــــــزدان

آجي بهــــــاره

بعدا تر نوشـــــ ـت: پروفايلم و يكم تغييــــــــــر دادم!

گفتم بدوني...:دي






BiKaR Va DiGaR HicH

سيــــــــلومليــــــك عرض شد!!

خوبيــــــــــــن؟!


ما نيـــــــــــــــــز خوبيم!! البته مطمئن نيستم! حالا بيخي...

امروز كلا حوصله نداشتم... بعد رفتم كلاس تنيس!!!! كلي توپ خوردم!!!

الان اينقد خسته ام!

الان كاملا مشخصه كه حس آپ كردن ندارم؟!

هيچ سوژه اي هم نيس!!!

ما همچنان بيــــــــكار و الاف تابستونو ميگذرونيـــــــــــــــم!!!

جلسه ي اول كلاس زبانم رفتـــــــــــــــــم!!

دبير اين ترم بسي خجالتي است!!!!!!

البته به نفع ماست..... چون وقتي به سوالاش جواب نميديم فقط ميخنده! وقتي حرف ميزنيم فقط نيگا ميكنه! وقتي گوشيمو در ميارم اس ام اس ميدم اصن هيچ عكس العملي نشون نميده!

آخه معلم از اين بهتــــــــــــــر..


پ.ن: بستني شكلاتـــــــــي ميخوام!!

پ.ن: كلي از بچه ها وبشون و بستن! چرا!!؟!

همين ديه...

فهلنه..

اگه بشه كه دوستون داريــــــــــــــــــــــــــم....:دي



ادامه نوشته

آخه اينم شانسه؟!

سيلوووووووووووووووووووووووووم برو بچ........


حالتون چطوره؟! خوفيــــــــــــ ـن؟!

چه خفرا؟!

ديه كارنامه هارم گرفتيــــــــــــــ ـن و حتما تنبيـــــــــــــ ـهاتونم تموم شده ديه!

من كه ميخوام مدرسمو عوض كنم دنباله مدرسه ام!!! (البته من نه مامي!!!)

واسه فيزيك اعتراض نوشـــــ ـتم... ايشالا فردا جوابش مياد!!!!!!!

آخه اينم شانس ما داريـــــــــــم!!!!!؟!!

هر جا ميريم واسه مدرسه يا سوم رياضي ندارن يا ثبت نام نميكنن!!!

تازه بايد از خداشونم باشه من برمم مدرسشون!!!!!!!!!!!


جاتون خالي جمعه رفتيـــــــــــــــ ـم باغ.... بسي خوش گذشت بهمان...

كلي آب بازي كرديم.... رفتيم تو استخــــــــــ ـر...

ولي كلا فقط 60 سانت آب داشت!!!!! و ما خودمونو با همون 60 سانت خفه كرديم...........:دي

چند روزه نييدونم چرا اصن خونه نيستمم!!! همش بيــــــــ ـرونم!!! اگرم خونه باشم دارم فيلم ميبينم!

بچه ها يه چند تا فيــــــــ ـلم خوشمل بگين...........


ديرزو رفتيم خونه ي خاله ي گرامي..... بعد دخمل خاله از بيرون اومد شروع كرد به چيزي درس كردن!!!!!!!

به منم گفت بيا كمكو اينا.... رفتم ميگم چي ميخواي درس كني؟!

گفت دســـــــــــ ـر!!!

منم بهش گفتم خوشحاليا بيا همين بيسكوييت و با شير بخور.... تازه اگه خواستي خيلي خودتو تحويل بگيري با شير كاكائو بخور!!!

اونم به من ميگه چوبي!!!

واقعا خوب!! چه كاريه آدم اينقد به خودش زحمت بده؟!!


ديه فهلن خبري نيس!

راسي دوستان.... عزيزان... باور كنين اون قسمتايي كه از شعر پست قبل حذفيدمم سانسور نبوده!!!!!!!

شعرش طولاني بود منم فقط جاهاي قشنگشو نوشتم........

اين دفعه هم يه شعر از همون سعيد نوري نوشتم ولي اين يكي كامله...


"مرد فكــــــــ ـور"

وقتي جواني به زنان فكر ميكني

دائم به اين همه خفقان فكر ميكني


هرگز به يك جوان ولو زن نميدهند

زين رو به ازدواج نهان فكر ميكني


تا ميروي سراغ زني، زرد ميكني

زيرا به ايدز يا يرقان فكر ميكني


گيرم كه ترس از مرض ايدز هم نبود

اينك نشسته اي به مكان فكر ميكني


گيرم كه باز مشكل جا هم رديف شد

بي پولي و به قيمت آن فكر ميكني


فرضا زني ستاندي و ناكامي ت گذشت

حالا چرا به موي و ميان فكر ميكني


اين اشتهاي زن طلبي نيست، اژدهاست

در خواب هم به سرطان فكر ميكني


آيا به نيم سوخته چوب دوزخي

وقتي فرو شود به فلان فكر ميكني؟


در جيب هايت سيل شپش موج ميزند

اما فقط به سينه و ران فكر ميكني


منظور ران و سينه ي مرغ است، بي ادب!

آخر چرا شما به همان فكر ميكني؟


فرموده است همسرتان "فيله هم بخر"

ديري است تو به قيمت نان فكر ميكني


فرموده است همسرتان "پرشيا بخر"

تنها به قالپاق ژيان فكر ميكني


فرموده است "كوفت بخر، زهر مار هم"

داري به اين همه هيجان فكر ميكني


اين گونه فكر كردن تو بي نتيجه است

چون با تورم شريان فكر ميكني


داغي و عمق فاجعه را حس نميكني

همچون جنازه بي ضربان فكر ميكني (اين باحاله)


داري به سمت گور سرازير ميشوي

آيا تو لحظه اي به زمان فكر ميكني؟


كمكم دچار يأس عميقي كه ميشوي

در حال پك زدن به دخان فكر ميكني


اي كاش پرسشي بشود از خدا، چنين:

بي كار ميشوي به جهان فكر ميكني؟


يا رب مرا ببخش، شكر خورده ام، شما

بي هيچ شك و وهم و گمان فكر ميكني


اما كمي به مردم ستم ديده فكر كن

من فكر ميكنم به زنان فكر ميكني!!


خوب ديه تموم شد!!

پ.ن: چند وقته زدم تو خط  كتاباي علي جوون!! ( دكتر شريعتي و ميگم!)

پ.ن: باور كنين آهنگ وبم تتلو نيســـــــــــــــ ـت!!!

و ديگر هيچ....

فهلن....


بعدا تر نوشت: اين ديه قالبــــــــــ ـه!!!!!

فهلنم هس ديه.......... نظرتون؟! :دي







آفريــــ ـده...

سيلووووووووووووووووومليـــــــ ـك...چطور مطورين؟!!

ما نيـــــــ ـز خوبيم....

حوصله مان بسي فراوان سريــــــــ ـده!!!

هيشكي مارو تو اين تابستون يه مهمونيم دعوت نميكنه! 

(من كلا بايد از يه چيزي بنالم!)

آقا ديشب ما كلي خسته و اينا از باغ اومديم كه بخوابيم!! ديديم يك موجود عجيبي درون اتاق ما وول ميخورد!!!

ما هم مادر را كشانده كه اين موجود را به او نشان دهيم!! بعد يهــــــ ـو ديديم كه اا‌ِ... اين موجودد غيب شده...

چشمتون روز بد نبينه تا روتختيمو برداشتم ديديم يه چي پريـــــــ ـد بيرون!!!

منم پريدم بيرون (از اتاق!!) ... دادو هوارو اينا... گفتم اتاق منو موجودات فضايي تسخيــــــ ـر كردن!!!

كلي صداي فحشو اينا شنيدممم... بعد مامي اومد گفت باز چيه؟!

گفتم همون موجووودس!!!!

ديه خلاصه طي يك جستجوي همگاني در ساعت 12.30 مادر جسد اون موجودو از اتاق من خارج كرد!

حالا شوما حدس بزن اون چي بود؟!!

من اون موجود امروز تشريح كردم و به اين نتيجه رسيدمم كه حشره اي بيش نبوده كه سر و صداي زيادي داشته!!! (از اينا كه وقتي ميخورن به ديوار يه صداي ناجوري دارن!!)


ديه خولاصه همين!!

واستين يه شعر واستون بذارممم

.

.

"آفريـــــــ ـده"


به نام آن كه مارا  آفريده

"گروهبان گارسيا" را آفريده


از آنجا كه خدا عادلترين است

پس از ما هم شما را آفريده


پس از آدم، زني را خلق كرده

از آن گل اژداها را آفريده!!!! (اينجا قطعا شاعر اشتبا كرده...من خودم بهش تذكر دادم...)


پشيمان گشته از بدشكليه مرد

نشسته گودزيلا  را آفريده


نژاد آريا را واكس مالي

نموده، آفريقا را آفريده


پس از آن پاك كرده واكس ها را

نژاد آريا را آفريده


كمي زردچوبه را با گل سرشته

جنوب آسيا را آفريده


و با عناب و آب آلبالو

شمال آمريكارا آفريده


براي گله هاي امت خويش

هزاران انبيا را آفريده


..... (يه چند تا بيتو از اين وسط حذفيدم.)


براي تخليه ي انواع بيني

خدا انگشت هارا آفريده


پس از دستي كه دارد پنج انگشت

گمانم شست پارا آفريده


براي كوفتن بر پك و پهلو

رديف دنده هارا آفريده


براي خانه اش آدرس نداده

ولي قبله نما را آفريده


براي بانوان بانجابت

غلامان سيا را آفريده


براي زوج هاي بي مكان هم

تئاترو سينما را آفريده


.... ( باز حذفيدم)


خلاصه، اين خدا چيز شگفتي ست

كه اين جور چيزهارا آفريده


"سعيد نوري"


پ.ن: آهنگه وبم چطوره؟!!


فهلن دوستيا